عنوان درس: برند و برندسازی
درباره این درس: در این درس، میکوشیم با مفهوم برند و برندسازی بیشتر آشنا شویم. در این درس، به تدریج خواهیم آموخت که برند، چیزی فراتر از نام تجاری یا یک لوگوی گرافیکی است و برندسازی، کاری نیست که در مدتی محدود و در اتاقی با درهای بسته انجام شود. برندسازی قبل از شروع یک فعالیت جدی اقتصادی یا اجتماعی آغاز میشود و تا آخرین روزی که آن فعالیت پابرجاست ادامه مییابد.
این درس برای کسانی در نظر گرفته شده است که برنامهای بلندمدت برای عرضهی یک محصول یا خدمت را در ذهن دارند. برندسازی اگرچه در کوتاه مدت ممکن است هزینه هایی را به یک فرد یا مجموعه تحمیل کند، اما در بلندمدت میتواند موجب کاهش هزینههای بازاریابی و فروش و همینطور افزایش وفاداری مشتریان شود. در این سری، به برند شخصی هم پرداخته خواهد شد.
آیا باید نخستین درس برند و برندسازی، با تعریف برند و واژه نامه با توضیح کلمات مرتبط با مدیریت برند آغاز شود؟
معمولاً رسم بر این است که #واژه نامه، آخرین بخش یک کتاب درسی است. در کلاسهای درس هم، واژهها معمولاً به تدریج و در طول کلاس تعریف میشوند.
دلیل اصلی شروع درس برند و برندسازی با تعریف برند و سایر واژههای مرتبط، تعدد دیدگاهها و اختلاف نظرهای موجود در حوزهی برند و برندسازی است.
هر کس به فراخور حال و روز خود، به تناسب نیاز خود، و بسته به سابقهی خود، تعریف برند و برندسازی را اصلاح کرده و تغییر داده است! به همین دلیل، مجبوریم قبل از شروع بخثهای تخصصیتر، با هدف شکلگیری یک زبان مشترک در مورد برند و برندسازی، بحث را با تعریف واژهها آغاز میکنیم.
آنچه در اینجا میبینید صرفاً تعاریفی اولیه و کلی با هدف کاهش احتمال سوء برداشتها و سوء تفسیرها از مفاهیم اولیه است و هر یک از این مفاهیم، با جزییات بیشتر در درسهای آتی بررسی خواهند شد.
تعریف برند (Brand) در طول سالهای اخیر تغییرات زیادی را به خود دیده است.
معمولاً نحوهی تعریف برند، بستگی به این داشته است که چه شخصی آن را تعریف کرده از چه منظری به این حوزه نگاه کرده است.
تیلده هدینگ و همکارانش در کتاب مدیریت برند خود توضیح میدهند که با مرور بیش از ۳۰۰ مقاله در نشریات Journal of Marketing، Journal of Marketing Research، Harvard Business Review و European Journal of Marketing توانسته اند حداقل هفت نگاه مختلف را در بحث تحلیل برند و برندسازی تشخیص بدهند:
نگاه اقتصادی به تعریف برند و شیوه برندسازی
این همان نگاهی است که حسابدارها و مدیران مالی به برند دارند. برند برای آنها بخشی از داراییهای نامشهود سازمان است و در ترازنامه ظاهر میشود و وقت قیمت گذاری کسب و کار، مورد توجه قرار میگیرد.
نگاه هویتی به تعریف برند و شیوه برندسازی
از این منظر، برند بخشی از هویت کل سازمان را شکل میدهد. بنابراین، سازمان میکوشد بر اساس تعریفی که از هویت خود دارد، برندی متناسب با آن هویت را ایجاد کرده و توسعه دهد.
نگاه به برند و برندسازی از دید مصرف کننده
در این نگاه، برای تعریف برند به این مسئله توجه میشود که مصرف کننده، با دیدن و شنیدن نشانههای مرتبط با برند، چه چیزهایی برایش تداعی میشود.
نگاه به برند و برندسازی از دید #شخصیت شناسی
اگر فرض کنیم یک برند مانند یک انسان است و تمام ویژگیهای یک انسان را دارد، چه شخصیت انسانی را میتوان به آن برند نسبت داد؟
یا اجازه بدهید به شکل دیگری بگوییم: اگر مردم، به برند ما به عنوان یک انسان نگاه کنند، مناسب است که آن را در قالب چه شخصیتی ببینند و بشناسند؟
شخصیتهای انسانی، #درونگرا هستند. برونگرا هستند. خلاق و ریسک پذیر هستند. محافظه کار و اهل تقلید هم هستند. شاد و زنده هستند. رسمی و مرده هم هستند. وحشی و رام نشدنی هستند. تابع و آرام هم هستند. هر صفتی را که به انسانی نسبت میدهیم میتوانیم در مورد یک برند هم به کار ببریم.
نگاه به برند از دیدگاه رابطه شناسی و مدیریت رابطه
این نوع نگرش هم، شکل رایج دیگری از نگاه به برند و برندسازی است.
همهی آن بحثهایی که در حوزهی رابطه انسانها با یکدیگر میشنویم و میخوانیم را میتوان در مورد رابطه مشتری با یک برند هم مطرح کرد.
ما انسانها به برخی روابط به شکل تفننی نگاه میکنیم. به برخی دیگر به شکل دائمی. در برخی از رابطههانقش حامی را داریم و در رابطههایی دیگر شکایت داریم و در جستجوی فرصت انتقام. همهی این جنس رابطهها در ارتباط انسانها با برندها هم دیده میشود.
نگاه به برند و برندسازی به عنوان تکیه گاهی برای تعاملات و ایجاد جایگاه اجتماعی
این هم شکل دیگری از نگاه به برند است.
گاه یک مدیر موفق، احساس میکند که باید خودکارش حتماً دارای برند خاصی باشد. برند خودروی سواری او تنها میتواند یکی از سه یا چهار برند مطرح اصلی در کشور باشد. برند پوشاک او باید از میان گرانترین یا لوکسترین برندهای جهان انتخاب شود.
بسیاری از برندهای لوکس دنیا که برخی از آنها را در #داستان کسب و کار در دوره MBA متمم شناختهایم و مورد بحث قرار دادهایم، عملاً به بخشی از فرهنگ مصرف مدیران تبدیل شدهاند.
طبیعی است که این شکل از برندسازی هم مانند همهی اشکال دیگر، در نهایت میتواند منافع اقتصادی بلندمدت برای مالکان برند به همراه داشته باشد.
اما طبیعتاً برندهایی میتوانند از این منافع استفاده کنند که به برند خود، نه فقط به عنوان ابزاری برای فروش بیشتر، بلکه به عنوان ابزاری برای ایجاد هویت جمعی قدرتمندتر، استفاده کنند.
نگاه فرهنگی به برند و برندسازی
این شکل از نگاه هم، شیوهای است که معمولاً در سطح کلان مطرح میشود و دغدغهی دولتمردان است.
وقتی از شکل کلان به بحث فرهنگ نگاه میکنیم، برند و برندسازی فراتر از معادلات ساده و اولیه کسب و کار است و کمک میکند که برخی صفات و ویژگیها، در سطح کلان به یک فرهنگ نسبت داده شود.
امروز نام سوییس برای بسیاری از ما دقت و ظرافت را تداعی میکند. شاید زمانی ساعت سوییسی با هویت و دقت و کیفیت خود، به نام سوییس اعتبار میداد، اما امروز روند وارونهای شکل گرفته است:
این نام سوییس است که به ساعتها اعتبار میدهد.
سالها پیش، انجمن بازاریابی آمریکا، برند را به این صورت تعریف کرد که:
برند یعنی یک نام، عبارت، نشانه یا علامت یا ترکیبی از اینها که با هدف متمایز کردن یک کالا یا خدمت از سایر کالاها و خدمات یک فروشنده یا برای ایجاد تمایز میان کالا و خدمت یک فروشنده با کالا و خدمات سایر فروشندگان به کار گرفته شود.
امروز میدانیم که این تعریف خیلی خیلی سادهتر از نگاه امروزی به برند است. بسیاری از کتابهای مدیریت برند، واژهها و اصطلاحات زیادی را به این تعریف افزودهاند. برخی از آنها خودشان با هدف برندسازی و متمایز کردن خود از دیگران، تعریف خود را جرح و تعدیل کردهاند.
شاید بهتر باشد در کنار همهی این تعریفها، هر یک از ما هم تعریفی در خور نیاز و دغدغههای خود از این واژه ارائه دهیم و در بند بحثهای بیهودهی بیخاصیت نیفتیم.
معماری برند یا Brand Architecture هم واژهی دیگری است که در حوزهی برند و برندسازی به صورت فراگیر مورد استفاده قرار میگیرد. دیوید آکر در کتاب Brand Leadership خود، معماری برند را به این صورت تعریف کرده است:
«ساختاری که یک مجموعه به وسیله آن، سبد برندهای خود یا پورتفولیوی برندهای خود را سازماندهی میکند».
بحث معماری برند بحث گستردهای است و مدلهای بسیار مختلفی از آن ارائه و مطرح شده است. فقط کافی است مقایسهای بین سامسونگ و پروکتر اند گمبل داشته باشید.
همه چیز با نام SAMSUNG عرضه میشود. مهم نیست که کارت حافظه باشد یا یخچال یا موبایل یا تبلت یا لپ تاپ. حالا نگاهی به برخی از برندهای پروکتر اند گمبل یا P&G بیندازید:
ممکن است کسی نداند که تیغ ژیلت را از همان شرکتی میخرد که باتری دوراسل را تولید میکند. شاید کسی نداند که وقتی بعد از خوردن چیپسهای Pringle، دندان خود را با خمیردندان Crest مسواک میزند، باز هم مشتری همان شرکت است و زمانی که شب هنگام، نوزاد خود را با پوشک Pampers آمادهی خواب میکند، هنوز هم دارد از محصولات شرکت P&G یا Procter and Gamble استفاده میکند.
معماری برند محدود به این دو گزینه نیست و گزینههای متعدد دیگری هم برای آن متصور است که لازم است در درسهای آتی به صورت مستقل به آن پرداخته شود. ما برای بررسی این موضوع، از دیدگاههای کاپفرر در فصل سیزدهم کتاب مدیریت استراتژیک برند استفاده خواهیم کرد.
حالا که مثال P&G را مطرح کردیم، مفهوم Product Brand یا برند محصول هم به سادگی قابل درک است. زمانی که یک عرضه کننده، برای هر محصول خود یک برند مستقل میآفریند، عملاً برند محصول شکل گرفته است. دقیقاً شبیه اتفاقی که در P&G روی داده است. اینکه آیا استفاده از برند محصول، یک کار درست و مفید است یا اینکه بهتر است همه محصولات از برند کلی سازمان بهره ببرند، سوالی است که باید در حوزه معماری برند پاسخ داده شود.
وقتی از برند محصول حرف میزنیم بد نیست که به برند خدمت یا Service Brand هم اشاره کنیم. اکونومیست وقتی میخواهد سرویس (یا خدمت) را تعریف کند، از عبارت بسیار سادهای استفاده میکند: سرویس چیزی است که قابل خرید و فروش است اما از دست شما روی پایتان نمیافتد!
اما قاعدتاً برای دوستانی که درسهای دوره MBA متمم را پیگیری میکنند، شفاف است که تفکیک بین کالا و خدمات، تفکیک ساده ای نیست. در درس ارزش و ارزش آفرینی، به صورت مفصل به این بحث پرداختهایم که کالا و خدمت، دو انتهای یک طیف هستند و محصول شما ممکن است در هر جایی از این طیف قرار بگیرد.
اگر سلسله مباحث درس ارزش و ارزش آفرینی را مطالعه نکردهاید، لااقل توصیه میکنیم که برای ادامه سلسله درسهای برند و برندسازی، درس نهم و درس دهم این سری را مطالعه کرده و تمرینهای درس نهم را هم انجام دهید.
به هر حال، واقعیت این است که در حوزهی خدمت، «تجربه انسانی» و «تعامل با عرضه کننده خدمت» شکل بسیار جدیتری به خود میگیرد و طبیعی است که برند و برندسازی برای یک خدمت تا حد زیادی با برند و برندسازی برای یک کالا متفاوت باشد.
سنجش برند یا Brand Audit هم واژهی دیگری است که در حوزهی برند و برندسازی به کار برده میشود. شاید به نظر بیاید که سادهتر و منطقیتر باشد که از واژهی ارزیابی یا ارزشیابی برند استفاده کنیم، اما از آنجا که ارزیابی و ارزشیابی ممکن است تداعی کننده ارزشیابی قیمت یک برند باشد، ما از واژهی سنجش برند استفاده میکنیم.
کوین کلر در کتاب مدیریت استراتژیک برند خود، دو حوزهی مختلف را برای سنجش برند مد نظر قرار میدهد.
در حوزهی اول بحث «Brand Inventory» را مطرح میکند که اگر بخواهیم به جای «موجودی برند» از معادلی مفهومی برای این اصطلاح استفاده کنیم، شاید «ارزیابی پیام ارسالی برند» مناسب باشد. در این حوزه از سنجش برند، به نحوه بازاریابی و برندسازی انجام شده از سوی شرکت نگاه میکنیم و اینکه چه پیامی با استفاده از استراتژی برندسازی موجود و ابزارهای مورد استفاده، برای مخاطب ارسال میشود.
در حوزه دوم، بحث «Brand Exploratory» مورد توجه قرار میگیرد. با اگر بخواهیم به جای ترجمه لفظ به لفظ «اکتشاف برند» از معادلی مفهومیتر استفاده کنیم شاید «ادراک برند» ترکیب مناسبتری باشد. اینکه ما به سراغ استفاده کنندگان و مخاطبان یک برند برویم و ببینیم آنها چه احساس و چه ادراکی از این برند دارند. ممکن است ما متمم را به عنوان «محلی برای توسعه دانش و مهارتهای شما» مطرح کنیم و همه جا تلاش کنیم همین مفهوم مطرح شود، اما از دید عمدهی مخاطبان، اینجا یک «مجله سرگرم کننده» ادراک شود.
به هر حال، سنجش برند یکی از مسائل مهمی است که ظرافتها و نکات و متدلوژی خاص خودش را دارد که اطمینان داریم مطالعه آن برای علاقمندان این درس مفید و کاربردی خواهد بود.
ارزش پیشنهادی برند یا Brand Value Proposition درباره وعده ی یک برند صحبت میکند. اینکه وقتی خودرو بنز میخرید، وعده ی این برند برای شما چیست؟ در حوزه ی عملکرد چه وعده هایی به شما میدهد؟ در حوزه ی احساسی چطور؟ چه کمکی به شما برای بیان خودتان و شخصیت خودتان می کند؟
ضمن اینکه حتماً به این نکته توجه دارید که ارزش پیشنهادی برند، میتواند دو شکل کاملاً مختلف داشته باشد. یکی ادعاها و توضیحاتی که خود برند برای تبلیغ و معرفی خود مطرح میکند و یکی برداشت و ادراک مشتریان و مخاطبان برند. طبیعی است که رویایی است این دو دیدگاه، تا حد زیادی به یکدیگر نزدیک باشند. اما الزاماً چنین نیست.
جامعه
هواداران برند یا Brand Community یک ساختار اجتماعی است که علاقمندان و
مشتریان و مصرف کنندگان برند، میتوانند از طریق آن با برند و با یکدیگر در
ارتباط باشند. در گذشته معمولاً چنین گروههایی در کلوپهای فیزیکی شکل
میگرفتند. یا گاهی در مهمانیهای فصلی و سالیانهای که برندها برگزار می
کردند و به شیوههای مختلف، تلاش میکردند به وسیلهی آنها، جای بیشتر و
بهتری را در ذهن مشتریان و علاقمندان خود اشغال کنند.
اما با شکل گیری اینترنت و شبکه های اجتماعی، امروزه متداولترین شکل جامعه هواداران برند، شکل مجازی آن است. تالارهای گفتگو، صفحات هواداران در شبکه های اجتماعی مانند فیس بوک و اینستاگرام، حسابهای توییتر و موارد مشابه، همه شکلهای جدید جامعه هواداران برند هستند که به شکل فراگیر مورد استفاده قرار میگیرند.
فضای برند و برندسازی در حدی تغییر کرده است که مونیز و گویین در مقاله خود در سال ۲۰۰۱ مشخصاً جامعه هواداران برند را:
«جامعه اختصاصی طرفداران و تحسین کنندگان یک برند به همراه مکانیزمها و ساختارهایی برای ارتباط میان آنها، بدون محدودیت جغرافیایی»
تعریف کردند. این مقاله که بعداً به صورت مستقل به آن خواهیم پرداخت از جمله مقالاتی است که به صورت گسترده در تحقیقات مرتبط با برند مورد استفاده قرار گرفته است.
عصاره برند یا Brand Essence یکی از واژههای فراگیر در حوزه برند و برندسازی است. بر اساس توضیحات تیلده هدینگ و شارلوت نودیتزن در کتاب Brand Management، مفهوم هویت برند و عصاره برند تقریباً مورد اتفاق نظر تمام دانشگاهیان و محققانی است که در حوزه برند و برندسازی مطلب نوشته اند.
برای لغت عصاره برند از DNA و هسته (Kernel) هم استفاده شده است. عصاره برند یک «ایده» یا یک «جمله» است که قلب و روح برند را بیان میکند. برای اینکه برند زنده بماند و شیرهی جان آن از دست نرود، اگر همه چیز هم تغییر میکند، عصاره برند نباید تغییر کند. هیچ حرکتی در بازاریابی و تبلیغات، نباید این عصاره را تغییر داده یا تضعیف کند.
لغت عصاره برند توسط دیوید آکر به کار برده شده است. کوین کلر در کتاب مدیریت استراتژیک برند خود، برای عصاره برند از لغت «مانترا» یا «ورد برند» استفاده میکند. کاپفرر در کتاب خود، واژهی Kernel یا هسته را ترجیح میدهد. اما به هر حال مفهوم یکی است. اگر همه چیز هم در مورد یک برند تغییر کند، چیزی باید باشد که ثابت بماند!
احتمالاً مطلبی را که در مورد ست گادین در متمم منتشر شده مطالعه کردهاید و به واسطه این مطلب، او را میشناسید. ست گادین کتابی دارد به نام Tribes یا قبیلهها. او در این کتاب توضیح میدهد که هر فرد یا کسب و کار یا هر برند موفقی، باید تلاش کند که برای خودش یک قبیله بسازد. این چیزی است که میتواند آن ایده یا محصول یا برند را ماندگار کند. حرفهای ست گادین را از جمله کاربردیترین و قابل درکترین نکات در خصوص شکل دادن به جامعه یک برند میدانند.
شما با شناخت انواع تبلیغات می توانید موقعیت های تبلیغ را شناسایی کنید و آن چه برای شما سودمند تر و تاثیر گذار تر است را انتخاب کنید و از این روشها برای تبلیغ محصولات خود استفاده کنید تا افزایش درآمد داشته باشید. در دو دهه اخیر دنیای تبلیغات در جهان و به خصوص در ایران تغییر شگرفی داشته است و افراد برای عرضه و فروش محصولات خود از روش های نوین تبلیغاتی استفاده می کنند.
یکی از شاخصه های اصلی موفقیت در امر تبلیغات توجه به جامعه هدف آن محصول و در نتیجه انتخاب یک روش متناسب با نیاز آن ها می باشد تا بتوان دسترس پذیری لازم را برای آن ها ایجاد نمود. همچنین بررسی وضعیت بازار و پیش بینی میزان فروش از دیگر مسائل قابل توجه و بررسی می باشد که افراد در مشاغل مختلفی که هستند باید به آن توجه نمایند تا با انتخاب درست روش تبلیغاتی خود بتوانند در بهترین شرایط اقدام به استفاده از آن نمایند.
تبلیغات آگاهی دهنده : که این نوع تبلیغات برای اطلاع رسانی مشتریان و خریداران در جهت محصولی جدید می باشد.
تبلیغات ترغیب کننده: در این جا تبلیغات برای ترغیب مشتری در مورد بهترین کیفیت و قیمت کالاست.
تبلیغات یادآوری کننده : این گونه تبلیغات برای یادآوری و حفظ مشتریان و خریداران برای کالای مناسب می باشد.
تبلیغات شکل پولی ارتباطات است.
اجرای تبلیغات
محیطی یکی از به صرفه ترین تبلیغات در ایران است. تبلیغات محیطی روشی ست
عالی برای افراد که با ترکیب شدن خلاقیت می تواند محیط های تبلیغاتی جدیدی
را بوجود آورد.
تبلیغات محیطی تبلیغاتی است که در خارج از
منزل انجام می شود و یکی از قدیمی ترین روش تبلیغات است. یکی از مزیت های
تبلیغات محیطی این است که مخاطب ناگزیر به دیدن تبلیغات است زیرا برای دیدن
زیبایی های محیط اطرافش، این نوع تبلیغات در دید مخاطب قرار می گیرد. این
نوع تبلیغات یکی از مناسب ترین انواع تبلیغات
برای معرفی محصولات جدید و برند سازی در حوزه خدمات و محصولات با کاربرد
عمومی است. تبلیغات محیطی به دو دسته ی کلی تبلیغات محیطی دیجیتال و
تبلیغات محیطی غیر دیجیتال تقسیم بندی می شود.
تبلیغات بنری دو نوع است:
بنرها دارای انواع مختلف و متفاوتی هستند روش معمول تبلیغات آنلاین که در ایران استفاده میشود بنرهای تبلیغاتی هستند که عموما ثابت هستند و می توان آنها را به صورت زیر دسته بندی کرد:
تبلیغات در اینستاگرام به دو روش بازدیدی و ساعتی صورت می گیرد. در تبلیغات بازدیدی اینستاگرام ، کلیپ 60 ثانیهای شما همراه با متن، در پیجهای محبوب و پربیننده نمایش داده شده و تعرفة تبلیغات براساس تعداد بازدیدها محاسبه خواهد شد. در تبلیغات ساعتی اینستاگرام آگهی شما (عکس یا ویدئو) همراه با متن آن، در پیجهای منتخب و پربیننده نمایش داده می شود. در این روش، تعرفة تبلیغات بهصورت ساعتی محاسبه خواهد شد.
تبلیغات در اینستاگرام امروزه یکی از پربازدهترین روش تبلیغات اینترنتی محسوب میشود. اینستاگرام برای برندها اهمیت بیشتری دارد؛ چراکه طبق آمار بیش از 15 میلیون ایرانی در این برنامه حساب کاربری دارند و درصد بیشتری از افراد، برندهای محبوبشان را از طریق این شبکه دنبال میکنند.
در این نوع تبلیغ، کلیپ 60 ثانیهای شما همراه با متن، با بیشترین اثر و الهامبخشی در پیجهای محبوب و پربیننده نمایش داده میشود.
در این شیوه، آگهی شما (عکس یا ویدئو) به صورت ساعتی، همراه با متن آن، در پیجهای منتخب و پربیننده نمایش داده می شود.
تبلیغات در تلگرام به دو روش تبلیغات کلیکی و تبلیغات بازدیدی در کانال های تلگرام نمایش داده می شود. در تبلیغات کلیکی تلگرام ، شما تنها زمانی هزینه می پردازید که یک کاربر واقعی و غیر تکراری بر روی لینک تبلیغ شما کلیک کند. در تبلیغات تلگرام ، تبلیغ شما در کانال های پر مخاطب تلگرام نمایش داده می شود و هزینه تبلیغات بر اساس تعداد بازدیدهای پست تبلیغاتی شما محاسبه خواهد شد.
مهم ترین نقطه قوت تبلیغات در تلگرام ، آنلاین بودن کاربران آن است که باعث می گردد که محتوای تبلیغی شما خیلی راحت در دسترس قرار گیرد. همچنین انتشار یک پست تلگرامی خیلی سریع در میان دیگر کاربران اتفاق می افتد.
اما از سوی دیگر تعداد زیاد پیام هایی که در طول یک روز در معرض دیدکاربران قرار می گیرد، باعث می گردد که تبلیغ شما در میان آنها گم شود.
قبل از تلگرام، برنامه های واتس آپ، لاین و وایبر به ترتیب مدتی جز محبوب ترین اپلیکیشن های پیام رسان در میان ایرانیان بودند. اما حالا تلگرام در اوج محبوبیت است. شاید طولی نکشد یک اپلیکیشن دیگر جایگزین تلگرام شود. بنابراین ساختن کانال و جذب مخاطب از طریق بازاریابی و تبلیغات در تلگرام یک نوع سرمایه گذاری خطر پذیر است.
تبلیغاتی است که افراد روی خودشان انجام می دهند. یعنی برند خودشون رو تبلیغ می کنند. این تبلیغات برای یک فرد است یا یک تیم تبلیغاتی برای یک فرد انجام می دهند. این نوع تبلیغات می تواند خیلی بیشتر از فضای مجازی تاثیر گذار باشد. بیلبورد هایی که در خیابانها زده می شود به خاطر رفت و آمد زیاد برای تبلیغ برند شخصی بسیار تاثیر گذار است
یکی از راه های موثر در تبلیغات و آگهی دادن استفاده از اینترنت است به دلیل اینکه احتمال توجه مخاطبان به تبلیغات اینترنتی بیشتر از تبلیغات غیراینترنتی است . علاوه بر اینّ، این گونه تبلیغات به لحاظ اقتصادی نسبت به سایر انواع تبلیغات بسیار به صرفه تر است یعنی تبلیغ کننده می تواند با صرف هزینه کمتر تبلیغات موثرتری را انجام دهد.
تبلیغات اینترنتی برای ارسال تبلیغات به عنوان یک کانال ارتباطی می باشد تا نام تجاری و محصول تان را معرفی کنید تا به هدف نهایی یعنی فروش برسید.
در تبلیغات اینترنتی به علت اینکه مخاطبان شما را بسیار می بینند ، تاثیر بیشتری روی مخاطبان می گذارید .
می توانید متمرکز تر با مشتریان هدف در ارتباط باشید.
می توانید بازخورد تبلیغات تان را اندازه بگیرید و تبلبغاتتان را اصلاح کنید.
سرعت تبلیغات یعنی مشتریانتان وسیعی بلافاصله بعد از طراحی و قرار دادن در فضای مجازی آن را می بینند .
با مشتریان ارتباط موثر بیشتر و عمیق تری می توانید برقرار کنید.
وهمین طور تبلیغات اینترنتی ارزان تر هستند.
تبلیغات اینترنتی شامل : واتس اپ ،تبلیغات در تلگرام ،کوکو، تبلیغات در اینستاگرام ، توئیتر ،وب سایت و وبلاگ هاست.
البته باید درنظر داشته باشید که شیوه دیگری برای تبلیغات ویدیویی وجود دارد که در شبکههای اجتماعی دیگری چون فیسبوک و اینستاگرام رایج است و در این روش، آگهیدهنده میتواند یک کمپین برای پست آپلود شده خود ایجاد کند که مشخصا باید محتوای مورد نظر به صورت ویدیو باشد.
فراموش نکنید عنوان ایمیل ارسالی و متن و تصاویر مورد استفاده در هر ایمیل هم تاثیر گذار است و کاربران معمولا ایمیل های نامربوط ویا اسپم را مشاهده نمی کنند.
مجموعه تبلیغاتی است که شما برای تبلیغات و بیزینس و کسب و کار خودتان انجام می دهید. مهم ترین موضوع این است که خودتان تبلیغ نویسی را بلد باشید. بدانید چه متنی را برای تبلیغ بیزینس تان (چه تبلیغات کاغذی چه تبلیغات تحت وب) استفاده کنید، که مخاطب به راحتی با شما آشنا شود و با شما ارتباط برقرار کند .
الف) تبلیغ مستقیم یا صریح (کنش مستقیم یا سختفروش): در این نوع تبلیغ، آگهیدهنده پیام خود را مستقیماً و بهگونه صریح به اطلاع مخاطبان رسانده و مخاطبان از تبلیغ بودن آن اطلاع کامل دارند مانند آگاهیهای تجاری در رادیو.
ب) تبلیغ غیرمستقیم یا ضمنی (کنش غیرمستقیم یا نرمفروشی): شیوهای از تبلیغات است که در آن آگهیدهنده میکوشد پیام خود را ضمن یک فرصت یا فعالیت غیرتبلیغاتی به اطلاع مخاطبان برساند، بهگونهای که تمام یا اغلب مخاطبان تبلیغی بودن پیام را در نیابند. بهطور مثال در یک فیلم سینمایی یک نوشابه خاص را در چند صحنه نشان میدهد از ویژگیهای این نوع تبلیغ آن است که لزوماً از اشکال و قانونمندیهای مشخص تبلیغ استفاده نشده بلکه از فرصتهای پیشآمده بهصورت زیرکانه در جهت هدف خود، استفاده میشود.
برای داشتن تبلیغات موثر می بایست با تمامی انواع تبلیغات آشنا باشیم تا بتوانیم برای هر شرایطی نوعی از تبلیغ را اتخاذ نماییم تا بتوانیم بهترین بازخورد را داشته باشیم. این بهترین فرصت است که در دوره های تبلیغ نویسی ما شرکت کنید. شما می توانید مقاله انواع تبلیغات را برای دوستان خود بفرستید.
تبلیغات (به انگلیسی: Advertising)، (به فرانسوی: Publicité) تبلیغ ریشه درزندگی اجتماعی انسانها دارد عملی است که در آن فروشنده یا تولیدکنندهای با انجام امری سعی میکند که خریدار بالقوه را از تولید این محصول آگاه کند. این عمل با روشهای گوناگونی انجام میشود.
آگهی به مطالبی گفته میشود که از جانب فرد یا دستگاهی برای آگاه کردن عموم مردم تهیه و به روشی مناسب منتشر میگردد. آگهیها میتوانند چاپی یا غیر چاپی باشند. همچنین از نظر مالکیت میتوانند به دو گروه دولتی و غیردولتی تقسیم گردند. آگهی انحصار وراثت، ابلاغیه، احضاریه، آگهی مزایده و آگهی استخدام نمونههایی از آگهیهای دولتی هستند
نچه که امروز به عنوان تبلیغات نو و جدید میشناسیم، ریشه در اواخر سدهٔ نوزدهم و اوایل سدهٔ بیستم در کشور ایالات متحده دارد. اما بهطور کلی برای تبلیغات اعم از سیاسی یا تجاری میتوان سه دوره تاریخی قبل از انقلاب گوتنبرگ و اختراع و تکمیل ماشین چاپ در سال ۱۴۵۰ را در نظر گرفت
البته تمام فرهنگها و تمدنهای گذشته هر کدام به شیوهٔ خود تبلیغات را داشتهاند، به عنوان مثال راههای تبلیغ دین در ادیان مختلف بسیار زیرکانه است و پس از گذشت قرنها صیقل خورده وحرفهای است، مثل آئین سخنوری و خطابه و همچنین متون مذهبی که به عنوان ادعیه و احادیث متداول است.
از دوران ما قبل تاریخ، تصاویری بر روی دیواره غارهای قدیمی نقش بسته که مربوط به سازندگان اشیای ابتدائی است و به نوعی نمایش و تبلیغ توانائیها و کالاهای آنان بودهاست.
البرت لاسکر را عنوان پدر تبلیغات نوین معرفی میکنند لاسکر در دهه ۱۹۲۰ تبلیغات را اینگونه تعریف میکند (تبلیغات عبارت از فروشنده در پشت دستگاه چاپ) آنچه مابه عنوان تبلیغات نو و جدید میشناسیم ریشه در اواخر قرن نوزدهم و اوائل قرن بیستم در کشور ایالات متحده دارد زمان ظهور آژانسهای تبلیغاتی به صورت سازمان یافته و به وجود آمدن مجلات و کتابهای تبلیغاتی در سال ۱۹۳۰ مجله عصر تبلیغات گشایش یافت این مجله به صورت رنگی چاپ میشد.
![]() |
لحن یا سبک این مقاله بازتابدهندهٔ لحن دانشنامهای استفادهشده در ویکیپدیا نیست. |
وقتی که صحبت از تبلیغات در قرن حاضر میشود، نمیتوان نامی از تبلیغات اینترنتی نیاورد. تبلیغاتی که مزایای بسیاری در خود دارد: ارزان است، فراگیر است، ماندگار است، هوشمندانهاست، شبانهروزی است، هر زمان که شما بخواهید، قابل تغییر است و... کارکرد این نوع تبلیغات به خصوص زمانی که شرکتها از لحاظ منابع مالی با مشکلات مواجه هستند کاملاً پر رنگ تر میشود. شاهد این امر بررسی رشد تبلیغات اینترنتی در بحران مالی کنونی (سال ۲۰۰۹) است.
تبلیغات پست مستقیم یک اسلحه واقعاً کارا جهت هدف گرفتن بخش خاصی از از بازار هدف است. شما میتوانید کارت پستال، کاتالوگ، بروشور، خبرنامه یا یک نامه ساده را برای مشتریان خود بفرستید. هدایایی درون پاکت قرار دهید که نشانگر اهمیت شما به مشتریان خود باشید.
این رسانه وسیلهای مناسب برای اطلاعرسانی در زمینههایی مانند: فروشهای فوقالعاده، تخفیفات فصلی، یادآوری اینکه شرکت مشتریان قبلی خود را از یاد نبردهاست و شیوهای مناسب جهت اطلاعرسانی بی واسطه و جذب مشتریان جدید و حفظ مشتریان کنونی است. مزایای این نوع تبلیغات:
تبلیغات در موبایل که به تازگی آغاز شدهاست، شامل نمایش بنر در پایین اپلیکیشنهای موبایل، ارسال نوتیفیکیشن و... میباشد. توجه داشته باشید که تبلیغ در موبایل و تبلت هزینه کمتری نسبت به سایتهای اینترنتی دارند. این روش از تبلیغ، آمار و ارقام خوبی برای تجزیه و تحلیل بازار در اختیار شما قرار خواهد داد که منجر به بهینهسازی عملکرد شما و شناسایی نیاز مردم خواهد شد.
مارکتینگ یا بازاریابی Marketing عبارت است از طیف گستردهای از برنامه که بر اساس مخاطب ، رسانه و دغدغههای روزانه کسبوکارها خود را با شرایط بازار تطبیق میدهند.
مارکتینگ عبارت است از فعالیت نهادها و موسسات که شامل خلق فرایندهایی در جهت تعریف روشهای ارتباطی، تحویل و پیشنهاد مبادله ارزشمند به مشتری، خلق مشتریان کالا و خدمات ، شرکا و جامعه را در مقیاس وسیع است.
بازاریابی عبارت است از علم و هنر کشف ، خلق و انتقال ارزش به مشتری و بازار هدف برای ایجاد رضایت و سود برای آنان است .
مارکتینگ شامل توسعه محصول ، تحقیقات بازار ، بازاریابی ، تبلیغات ، برندینگ ، رسانه ، روابط عمومی ، ارتباطات ، فروش ، خدمت به مشتری و تحلیل بازار است.
با توجه به نوع سازمان ، بسیاری از این فعالیتها ممکن است به بخش بازاریابی گزارش داده شود یا نشود. بازاریابی به صورت یک سیستم بر کل روند خرید مشتری اثرگذار است که شامل تحقیق ، نزدیک شدن ، خرید و رفتار پس از خرید است ( حمایتهای تکمیلی و پشتیبان و نیز بازگشت از خرید ) و حامیان برند. تمرکز عمومی روی Marketing Mix آمیزه بازاریابی ( آمیخته بازاریابی ) است : Product محصول | Price قیمت | promotion ترفیع | place مکان .
بازاریابی بین دو قسمت تقسیم میگردد، بازاریابی بالای خط ATL که شامل برندسازی است که کمتر قابل ارزیابی و رصد مستقیم است و بازاریابی پایین خط BTL که قابلیت ارزیابی بیشتری دارد و بازاریابی مستقیم و ترفیعات را شامل میگردد.
در زمان تحقیقات آکادمیک بر بسیاری از جنبههای ارتباطات مصرفکنندگان تجاری که شامل بازاریابی اینترنتی ، فروش حرفهای ، بازاریابی بینالمللی و رفتار مصرفکننده صورت میپذیرد ، نیاز به تحلیل مهارتهای تکنیکی به خصوص SEO سئو و تحلیل دادهها بسیار حائز اهمیت است. این یک زمینه کاملا پویا است که تاثیری زیادی بر موفقیت شرکت دارد.
هیچ تلاشی بدون داشتن یک برنامه موفق نخواهد بود. مارکتینگ پلن با چندین سوال آغاز میگردد : کجا بودیم ؟ کجا هستیم ؟ کجا خواهم رفت ؟ وقتی برسیم آنجا، چه خواهیم کرد ؟ چه مهارتها یا فرصتهایی نیاز است ؟ چه سدهایی بر سر راه است ؟ …. و این لیست همچنان ادامه دارد.
این سوالات برای درک صحیحی از نقاط قوت ، نقاط ضعف ، نقاط تهدید و نقاط فرصت و بر اساس موقعیت کنونی شما پرسیده میشود.
مانند فروش ، بازاریابی بدون درک و فهم دقیق و درست از بازار هدف امکانپذیر نیست. به عنوان یک شرکت باید زمانی برای درک مصرفکننده تخصیص دهید ، باید به صورت واقعی مخاطب هدف را بشناسید. باید هویت ، جایگاه ، علایق ، بیعلاقگیها مشتریان و انتظارات کارکنان جدید و روش ارتقاء کارکنان را بشناسیم. درک ایدهها و خطاهایی که الگوی تفکر آنان را شکل میدهد بسیار مهم است زیرا که شاید نیاز به حمایت ایده آنان و یا رفع خطاهایی ذهنی آنها ، وجود داشته باشد.
زمانی که به درستی بازارهای هدف را شناخته و درک نمودید، گام بعدی شکل دادن بهترین موقعیت یا ایجاد تمایز در محصول یا خدمات است. این امر نیاز به تفکر همه جانبه در ویژگیهای محصولات و خدمات بهمنظور تشخیص و ارائه چیزی است که بیشترین جذابیت و ارتباط را با مشتری مدنظرتان داشته باشد. اگر بهترین تجربه را برای مشتری فراهمسازید، حتما بهترین فروش را نیز خواهید داشت و قویترین پیوند را با مشتری برقرار میسازید. این همان چیزی است که شما را از رقبا متمایز مینماید و به نیاز و خواسته بازار پاسخ میدهد.
آمیخته بازاریابی ( آمیزه بازاریابی / مارکتینگ میکس ) که برای صنعت شامل ۴P است که با محتوا یا محصول آغاز میگردد. این همان چیزی است که باید مشتری را با آن هدف گرفت. برندسازی و برندینگ فردی یا سازمانی در این حوزه مورد بررسی واقع میشود. گام بعدی ، تمرکز بر مکان است . رسانه ( کانال ) و افرادی که میخواهند شما را با بازار هدف مرتبط ساخته و محصولات شما را ترفیع دهند. برای مثال، اگر به دنبال کار جدید هستید، میتوانید رزومه خود را از طریق شبکههای اجتماعی یا سایتهای کاریابی در اختیار کارفرمایان قرار دهید. با توجه به رسانههای بسیار زیاد و پیچیدهای که در اختیار هر کسبوکاری است باید ترکیب درستی از رسانهها را انتخاب و محصول یا خدمت خود را به درستی معرفی نمود. گام سوم ، قیمت است. قیمت محصول یا خدمت بسیار برای مصرفکننده مهم است. قیمت به معنای ارزش است. قیمت موجب تمایل یا سرخوردگی مشتری میگردد. نیاز نیست که کم ارزشترین محصول بازار باشید، باید ارزش درک شده محصول شما با قیمت پیشنهادی همخوانی داشته باشد. آخرین جزء ، ترفیع است. این قسمت به خلاقیت زیادی نیاز دارد، اینکه چطور ترفیع محصول، مشتری بالقوه را به خرید جلب میکند بسیار چالشبرانگیز است. ترفیع محصول همراه با توضیح ، تشریح ، نشان دادن و نمونه دادن است.
در مارکتینگ پلن Marketing Plan ، زمان بسیار مهم است. هر روز به تعداد رقبا افزوده میشود. پس برای پیدا کردن راه از بیراهه در بین این همه رقبا ، برنامه بسیار حائز اهمیت است.
در بازاریابی موضوع شناسایی نیازهای انسان و جامعه و شیوه تأمین آنها مطرح است. یکی از کوتاهترین تعریفهای خوب بازاریابی این است تأمین نیازهایی به شیوه ای سودآور . بازاریابی یا مارکتینگ (به انگلیسی: Marketing): بازاریابی به عنوان فرایندی مدیریتی -اجتماعی تعریف میشود که بوسیلهٔ آن افراد و گروهها از طریق تولید و مبادلهٔ کالا با یکدیگر، به امر تأمین نیازها و خواستههای خود اقدام میکنند. برای روشن شدن این تعریف باید ابتدا اصطلاحات مهم نیاز، خواسته، تقاضا، کالا، مبادله، معامله و بازار را بررسی کرد.
اصول بازرگانی رسمی که منشأ آن از ایالات متحده آمریکا است، ابتدا در آغاز قرن بیستم در چندین دانشگاه ایالات متحده به عنوان درس بازرگانی جداگانهای تدریس میشد. اینگونه تلقی میشود که به عنوان اصول بازرگانی از سه مرحله ذیل عبور کرده باشد: «دوره تولید» که در آن بازاریابی تنها به واسطه محدودیتهای تولید دچار محدودیت بود (تا دهه ۱۹۳۰)؛ «دوره فروش» که در آن بازاریابی هر آنچه شرکت تولید میکرد به بازار تحمیل میکرد (تا دهه ۱۹۵۰)؛ و «دوره مشتری» که در آن مشتری در مرکز تمام فعالیتهای بازاریابی قرار داشت. در قرن ۲۱. بازاریابی پا به عصر تعاملی و برهم کنشی نهادهاست. تغییر بنیادی در تعریف و هدف از بازاریابی در قرن ۲۱ این است که به عنوان یک اصل بازرگانی، فراتر از صرف تسهیل – تبادلات مجاری و دادوستدهای بین تولیدکننده و مشتریان گسترش یافتهاست. در آغاز، عمده تمرکز بازاریابی بر منافع تولیدکننده بود- تحویل محصولات درست به مشتری در زمان، مکان و قیمت درست. فرض اساسی بازاریابان اولیه این بود که تولیدکنندگان کنترل بازار را در اختیار دارند. مدیریت، کارکردها، نقشها و فرایندها همگی حول این مدل مدیریت بازرگانی با محوریت تولیدکننده قرار داشتند. این تصور در عصر اطلاعات قرن ۲۱ دیگر معتبر نمیباشد؛ و حالا در اوایل قرن بیست و یک، بازاریابی چیست؟ یک مدل جدید موفق یا پذیرفته شده، که درمورد پویایی (و اغلب بی منطقی) بازارهای جهانی، مشتریان دمدمی مزاج و غیرقابل پیشبینی که در تحلیلهای کلاسیک نمیگنجد، الگوهای خرید و پیشبینیهای بازار، افزایش خدمات نامحسوس و، بخشبندی و ترکیبهای جدید بازار، ورای دستهبندیهای صنعتی و قدیمی، افزایش قدرت مشتریان، و ابزار و تکنیکهای جدید بازاریابی تعاملی به کار گرفته شود، هنوز در مقیاس وسیع وجود ندارد یا هنوز در سازمانها و فرایندهای بازاریابی شرکتها از آن تعبیری نشدهاست.
تعداد معدودی با واقع بینی بیشتر، فروش و بازاریابی را به مثابه اصول مدیریتی مجزا میدانند. در بعضی کشورها مانند ایالات متحده آمریکا، تخصص بازاریابی و ارتباطات را از یکدیگر جدا میکنند: روابط عمومی، نوشتن متن سخنرانی و ارتباطات داخلی اغلب از بازاریابی که بیشتر تمرکز آن بر ارائه مستقیم محصولات و خدمات به مشتریان است جدا میشود. شرکتهای دیگر راهبردی تلفیقی اتخاذ میکنند که در آن تمام ارتباطات، فروش و بازاریابی مستقیم و غیر مستقیم بهطور همهجانبه و کلی مدیریت میشوند. استدلال محکم دیگری وجود دارد مبنی بر اینکه بازاریابی نقش همه افراد است و فقط به عهده بخش بازاریابی نیست (دیوید پاکارد از پایهگذاران Hewlett- Packard میگوید: «اهمیت بازاریابی بسیار بیشتر از آن است که تنها به بخش بازاریابی واگذار شود»). یک دیدگاه مدرن حاکی از این است که افرادی که عنوان مدیران بازاریابی را برخود دارند، در واقع مشاوران و اتئلاف دهندگان متخصصی هستند که محرک و الهام بخش کل سازمان به سوی چارچوب ذهنی، راهبرد و شیوه عملکرد بازار محور یا مشتری محور میباشند. این افراد تخصص خود را در برخی جوانب بازاریابی به کار میبندند. همچنین به ضمیمه ۱(خط زمانی بازاریابی) رجوع شود. .[۳] بازاریابی به تلاش برای ارتباط بین ارزش محصول (کالاها یا خدمات) و مشتری گفته میشود. بازاریابی گاهی اوقات به هنر فروش نیز معروف است؛ ولی فروش یکی از توابع کوچک بازاریابی به حساب میآید.[۴][۵] تعریف لغتنامهای بازاریابی عبارت است از «فراهم کردن کالاها یا خدمات برای برآورده ساختن نیازهای مصرفکنندگان.» به بیان دیگر، بازاریابی شامل درک خواستههای مشتری و تطابق محصولات شرکت، برای برآورده ساختن آن نیازها و در برگیرنده فرایند سودآوری برای شرکت است. بازاریابی موفق مستلزم برخورداری از محصول مناسب در زمان مناسب و مکان مناسب است و اطمینان از اینکه مشتری از وجود محصول مطلع است، از این رو موجب سفارشهای آینده میشود.[۶]
بازاریابی، فرایندی است که بین تواناییهای شرکت و نیازهای مشتریان تعادل ایجاد میکند.
سرجیو زیمن در کتاب خود پایان عصر بازاریابی سنتی خود بازاریابی را اینچنین تعریف میکند:بازاریابی دربارهٔ داشتن برنامهها و ترویجها و تبلیغات و هزاران چیز دیگری است که در متقاعد کردن مردم به خرید یک محصول، مؤثر واقع شوند. در مورد رستورانهای غذای سرپایی، بازاریابی گاززدنها و هرت کشیدنها. در مورد خطوط هوایی، بازاریابی یعنی نشستن آدمها روی صندلیها. بحث بازاریابی دربارهٔ منفعت و نتایج است.
بازاریابی یک فعالیت راهبردی و راه و روشی است متمرکز بر فرجام اقدامات مربوط به جذب مصرفکننده بیشتر، برای خرید محصول شما در دفعات بیشتر به نحوی که شرکت شما پول بیشتری به دست آورد.[۷]
هر جا و هر گاه چهار اصل نیاز، نیازمند، عوامل رفع نیاز و داد و ستد وجود داشته باشد، در آنجا بازار و بازاریابی حاکم است.[۸]
بازاریابی با ارزیابی نیازی که محصولات و خدمات به آن پاسخ میدهند،
شروع میشود. بهطور منطقی، شناسایی و انتخاب برخی نیازها نشانه بیتوجهی
به دیگر نیازهاست.[۹]
بازاریابی امیال و نیازهای پاسخ داده نشده را شناسایی میکند. همچنین ضمن تعریف و تخمین اندازه یک بازار تعریف شده، میزان سودآوری آن را نیز اندازهگیری میکند. به عبارت دیگر بازاریابی، بخشهایی از بازار را به عنوان مناسبترین بخش بازار برای شرکت شناسایی و مشخص میکند که شرکت نیز توانایی و امکان عرضه خدمات به آنها را دارد و همچنین مناسبترین محصولات و خدمات مورد نیاز آن بخش را طراحی و معرفی میکند. یکی از کارکردهای بازاریابی طی سالهای اخیر، تجاریسازی میباشد. حتی در برخی کتابهای جدید، تجاریسازی ترجمه مارکتینگ معرفی شدهاست.
بازاریابی بر پایه ۴ مقوله اصلی (معروف به 4P) به شرح زیر استوار است:
تبلیغات انتشار پیامهای ترغیبکننده است به منظور معرفی و ترویج محصولات و خدمات شرکت به مشتریان موجود و بالقوه در ازای پرداخت مبلغی معین. بازاریابی برنامهریزی، اجرا و هدایت هدفمند آمیختهای از فعالیتهای تجاری است، به قصد نزدیکسازی خریداران و فروشندگان به یکدیگر به منظور تبادل منافع یا انتقال محصول.[۱۰] در حقیقت بازاریابی مفهومی وسیع تر از تبلیغات است و تبلیغ صرفا بخش کوچکی از بازاریابی است.
بازاریابی شامل هر اقدامی است که شما به منظور دستیابی به مشتریان و ترغیب آنها انجام میدهید. فرایند فروش شامل هر اقدامی است که شما آن را با هدف بستن قرارداد فروش و گرفتن امضای مشتری انجام میدهید. فروش به نتایج توجه کمی دارد و فقط به رشد میاندیشد، امابازاریابی در جستجوی افقهای دوردست و رسیدن به مرحله توسعه است.[۱۰]
بازاریابی دارای انواع مختلفی است:
بازاریابی صنعتی به عنوان آن دسته از عملکردها و فعالیتهای تجاری و بازرگانی تعریف شدهاست، که فرایندهای مبادله را بین تولیدکنندگان و مشتریان سازمانی تسهیل میکند. ماهیت بازاریابی صنعتی را میتوان، خلق ارزش برای مشتریان به وسیله ارائه کالاها و خدماتی دانست که نیازهای سازمانی و اهداف آنها را تحقق میبخشد.
به تعریفی جامع، فرایند کشف، ترجمه خواستههای مشتریان صنعتی و نیازها و الزامات آنها به محصولات و خدمات ویژه جهت ارتباط مؤثر شیوههای توزیع، قیمتگذاری، خدمات پس از فروش، متقاعد کردن بیشتر و بیشتر مشتریان برای استفاده مستمر از این محصولات و خدمات را بازاریابی صنعتی مینامیم. این نوع بازاریابی در مقایسه با بازاریابی مصرفی تفاوتهایی دارد که اینگونه میتوان بدان اشاره کرد. اول اینکه گرچه در بازاریابی صنعتی همانند بازاریابی کالاهای مصرفی، نیاز به شناخت بازارهای هدف و تشخیص نیاز این بازارها و طراحی محصولات و خدمات مناسب برای تأمین خواستههای بازار وجود دارد، ولی باید توجه کرد که در مقایسه با بازاریابی مصرفی، بازاریابی صنعتی در حوزه مدیریت عالی قرار دارد.
در بازاریابی صنعتی نقش خصوصیات و ویژگیهای محصول خیلی مهم و حیاتی است و عرضهکنندگانی که خصوصیات مورد نظر مشتریان را تأمین نکنند مورد انتخاب قرار نخواهند گرفت. در مقایسه با بازاریابی مصرفی، قیمت در بازاریابی صنعتی نقش جداگانهای دارد. در بعضی موارد مشتریان صنعتی حاضرند قیمت بیشتری دهند ولی در عوض از تحویل به موقع و کیفیت محصولات خدمات اطمینان حاصل کنند و حتی در موارد دیگری مثل مناقصههای خرید نقش قیمت پراهمیتتر میشود. در بازاریابی صنعتی، بازاریاب باید به این نکته واقف باشد که تقاضای کالاهای صنعتی از تقاضای مصرفکننده نهایی ناشی میشود، یعنی تقاضا برای یک محصول بستگی به نحوه استفاده از آن در ارتباط با محصولات دیگر دارد. گاهی بازاریاب صنعتی سعی میکند با تبلیغات، تقاضای مشتری نهایی را تحریک کند تا تقاضا برای کالاهای صنعتی خودرا افزایش دهد.
بازار یابی تک به تک از این فر آیند با هر نامی که یاد شود مفهوم پشت آن ایجاد و مدیریت بر رابطه فردی با تک تک مشتریان است. البته این رابطه شامل یک سری تعاملات است و مفهوم گذر زمان در آن نهفتهاست؛ لذا به جای نمونه برداری از مشتریان با کمک سه نوع از انواع تکنولوژی کامپیوتر یعنی پایگاه داده ها‚ تعامل و تولید انبوه سفارشی میتواند رابطهای را برقرار سازد که بتواند ادعا کند مشتری را کاملاً میشناسد‚زیرا اطلاعات وی در پایگاه دادههای فروشنده قرار دارد و لذا قادر به جوابگویی نیازهای وی است و این تعامل سر آغاز تعاملات بعدی و عمیق شدن رابطهٔ مشتر ی و شرکت است لذا از این رابطه با عنوان رابطه یادگیرنده یاد میکنند. نوعی بازاریابی که در آن محصولات وبرنامههای بازاریابی مطابق با نیازها وترجیحات فردی مشتریان سفارشیسازی میشود. به بازاریابی تک به تک، بازاریابی فردی و سفارشیسازی انبوه و بازاریابی تک بازار نیز گفته میشود. (اصول بازاریابی، فیلپ کالر، گری آرمسترانگ، ترجمه، بهمن فروزنده) استفاده گسترده از بازاریابی انبوه این حقیقت را که قرنها به مصرف کنند گان انفرادی خدماترسانی میشده، مخفی کردهاست. طی این قرنها به صورت سفارشی خیاط، کفاش وسازنده کابینت، کت وشلوار، کفش و اسباب و مبلمان رابرای مشتریان خود تولید میکردهاند. اما امروز فناوری جدید است که شرکتها را قادر میسازد به بازاریابی سفارشی روی بیاورند. رایانههای توانمندتر، پایگاههای اطلاعاتی گسترده وتفصیلی، تولید با کمک ربات، سامانه تولید انعطافپذیر۱ و رسانههای ارتباطی دو سویهای نظیر ایمیل واینترنت همگی در کنار هم «سفارشیسازی انبوه» را رواج دادهاند. سفارشیسازی انبوه فرایندی است که طی آن شرکتها میتوانند، برای طراحی محصولات وخدماتی که کاملاً نطبق با نیازهای تک تک، به صورت یک به یک از مشتریان انبوه خود سفارش بگیرد.
با ظهوری فناوری وب دو، شبکههای اجتماعی، پرینترهای سه بعدی، پهبادها و … علم بازاریابی دچار تغییرات جدی و جدیدی شدهاست. برای مثال با دسترسی همگان به وب و امکان مقایسه قیمتهای محصولات با یکدیگر، جنگ عرضهکنندگان بر سر کاهش قیمتها افزایش یافتهاست. همچنین ظهور شبکههای اجتماعی باعث ایجاد بستری مناسب برای تبلیغات ویروسی شدهاست که این مهم خود از قدرت عرضهکنندگان رسانههای سنتی میکاهد و قدرت را به خلق کنندگان محتوی میدهد. در ارتباط با ظهور پرینترهای سه بعدی میتوان به بخش عرضه محصول در بازاریابی اشاره کرد و گفت که که با همه گیر شدن پرینترهای سه بعدی و افزایش کیفیت و دقیت آنها، جابجایی محصولات نهایی کاهش مییابد و بیشتر انتقال مواد خام صورت میپذیرد.
دکتر مهدی خادمی و همکاران، پژوهشی در دانشگاه شهید بهشتی در ارتباط با جایگاه و سطح کیفی دانش بازاریابی در ایران انجام دادهاند. در این پژوهش تمامی مقالههای با محوریت بازاریابی (۲۴۷ مقاله) که در طول دهه ۸۰ در مجلههای علمی پژوهشی کشور منتشرشده را با رویکرد تحلیل محتوی مطالعه و تحلیل شدهاست. نتایج پژوهش نشان میدهد علیرغم رشد کمّی قابلتوجه مقالات بازاریابی در ایران از زوایای مختلف جهتگیری توسعه علمیِ این رشته ناموزون بودهاست. بازتولید مکانیکی دانش، فقدان نوآوری در روش و چارچوب نظری، عدم انباشت مؤثر یافتهها و دور ماندن از پرسشهای نوین بازاریابی از دیگر یافتههای این پژوهش در تحلیل محتوای مقالههای بازاریابی در این دوره است.
فیلیپ کاتلر بازاریابی را به سه نسل متفاوت تقسیم نمودهاست:
از نظر کاتلر در سالهای پیش از ۱۹۷۰ ابتدا محصولات تولید و سپس وارد بازار شده و در نهایت توسط بازاریابان به جستجوی چگونگی فروش به اشخاص تفکر میشد. از نظر کاتلر این نوع بازاریابی امروزه در بازار منسوخ شده و چنینی بازاریابی ای منجر به شکست خواهد بود.[۱۱]
کاتلر در ادامه همان بحث تشریح میکند که در نسل دوم بازاریابی تولیدکنندگان اقدام به ارائه سبک جدیدی از بازاریابی نمودند. شیوهای که پیش از تولید به امر بازاریابی پرداخته و پس از پیدا نمودن نیازمندیهای فعلی مشتریان، سپس اقدام به تولید نموده و محصولی مطابق با خواسته و پسند مشتریان را تولید و به بازار ارائه نماید. این نسل از بازاریابی نیز در سالهای حدود ۱۹۹۰ منسوخ گردید.[۱۲]
در نسل سوم بازاریابی کاتلر عنوان مینماید که امروزه ما جهت موفقیت در فرایند فروش نیازمند یک همراهی با مصرفکنندگان تا پس از مصرف هستیم. مدیران بازاریابی موفق در دنیا امروزه میبایست تا پس از مصرف با مصرفکنندگان در ارتباط بوده و نیازهای آنان حین و پس از مصرف را نیز پاسخ گویند. [۱۳] نسخه سوم بازاریابی ، مفهوم بازاریابی را به صحنهٔ آرزوها ، ارزشها و روح انسان می کشاند. نسخهٔ سوم بازاریابی عقیده دارد که مصرف کنندگان ، موجودات کاملی هستند که امیدها و نیازهای دیگرشان ، هرگز نباید نادیده گرفته شود. بنابراین نسخه سوم بازاریابی ، بازاریابی هیجانی را با بازاریابی روح انسان کامل می نماید.[۱۴]
حس ششم دیگر کلمه نامانوس و عجیبی در محافل نیست. دیگر این روزها همه از این لفظ استفاده میکنند و اغلب در دنیای سینما و بازیهای ویدیویی نیز از المانی به نام حس ششم برای خلق یک قصه جذاب بهرهبرداری میشود. ولی کمتر کسی دنبال این موضوع رفته آیا حس ششم از جنبه علمی توجیهی دارد یا خیر. در این یادداشت به سراغ این موضوع بحثبرانگیز رفتیم تا بلکه اطلاعاتی هر چند کم از حس ششم به دست بیاوریم.
حواس بشر به پنج دسته تقسیم میشود: بینایی، شنوایی، لامسه، بویایی و چشایی. این حواس را تحت عنوان حواس پنجگانه میشناسیم. احساساتی که اگر حتی یک مورد دچار نقصان شود، سلامتیمان ممکن است به خطر بیفتد. در کنار حواس پنجگانه، موارد دیگری نیز وجود دارد که سازمان علوم ملی امریکا آنها را در رده «شبه علوم» (Pseudoscience) طبقهبندی میکند.
شاید بپرسید شبه علم یا سودوساینس به چه معناست
شبه علم تعریف میشود به باورها و اعتقاداتی که هنوز به روش علمی و آزمایشگاهی به اثبات نرسیدهاند. علم میگوید چیزی را باید قبول کنیم که در درجه اول آن را با حواس پنجگانه خود حس کنیم. پس هر آنچه که از لحاظ علمی به ثبت نرسیده، به عنوان شبه علم میدانیم.
سودوساینس یا همان «شبه علم» یکی از دغدغههای پژوهشگران و دانشمندان در کشورهای پیشرفته است. محقق باید با برخی از باورهای حاکم بر علوم مختلف بجنگد. یا اینکه در نهایت مجبور میشود برخی از این باورها را قبول کند. سودوساینس صرفا محدود به علوم پزشکی نیست و میتواند سایر علوم را نیز درگیر کند. تعارضهای بین مقالات علمی و مفاهیم موجود در سودوساینس، همیشه یکی از بخشهای جذاب در مباحثههای مختلف است. سازمان علوم ملی امریکا حواس غیرحسی نظیر مفهوم «حس ششم» را جزو شبه علوم طبقهبندی میکند.
ماجرا اینجاست ایده حس ششم از یونان باستان شروع شد
قبل از اینکه نهادها و سازمانهای مختلف به تحقیق درباره حس ششم بپردازند، در زمانهای دور فردی فیلسوف در یونان باستان روی این مسئله فکر کرد. او کسی نبود جز ارسطو؛ فردی که جزو شاگردان مورد علاقه افلاطون محسوب میشد و ایدههای افلاطون را با تغییرات اساسی به خورد مریدانش میداد. ارسطو اعتقاد داشت حواس بشر را نباید فقط به پنج حس محدود کرد. حواس دیگری نیز در انسان وجود دارد که شاید هر فردی به همین راحتی توان درکش را نداشته باشد. صرفا چون با اندامهای دریافت کننده حواس پنجگانه خود نمیتوانیم آن حس را تجربه کنیم، دلیلی ندارد به ضرس قاطع بگوییم وجود ندارد.
ارسطو به عنوان فیلسوفی که همیشه دوست داشت مسائل پیرامونش را تحلیل کند، سعی داشته تا خارج از چارچوب ذهنی هر انسان معمولی دیگر به تفکر بپردازد. به عنوان مثال او اعتقاد داشت همه چیز از آب، آتش، هوا و خاک آفریده شده. ولی پس از مدتی اعتقاد پیدا کرد عنصر پنجمی نیز به نام «اثیر» وجود دارد که اجرام آسمانی از آن خلق شده است.
البته با اینکه ارسطو به شدت درگیر نشر مباحث متافیزیکی بود، خیلی از مفاهیم وی بر پایه و اساس اشتباهی منتشر شد. به عنوان مثال او تا پایان عمرش اعتقاد داشت اقیانوس هند یک دریاچه است. به همین خاطر مخالفین ارسطو اعتقاد دارند او دستپرورده افلاطون است و سخنان استادش را با تحریف برای بقیه تعریف کرده. ولی با قبول اینکه مفهوم «حس ششم» از دیرباز تا به امروز وجود داشته، باز برمیگردیم به خانه اول. آیا اثباتی برای حس ششم وجود دارد؟
حس ششم، قدرتی برای درک ماورالطبیعه؟
این باور وجود دارد حس ششم، یک توانایی برای درک ماورالطبیعه است. حال احتمال دارد ماورالطبیعه صرفا به یک بعد دیگر محدود شده یا حتی جهانهای دیگری را در بر بگیرد. این حدس و احتمال وجود دارد انسان با به کارگیری حس ششم قادر خواهد بود دنیای نادیدهها را درک کند. روشنبینی و پیشگویی نامهای دیگری است که از گذشته تا به امروز به حس ششم نسبت داده شده و معلوم نیست پیشگوها بر اساس چه علم و منطقی، خبر از آینده انسانها میدهند.
برخی نیز اعتقاد دارند حس ششم صرفا برای درک ارواح، فرشتگان و شیاطین در وجودمان قرار گرفته. این دسته از افراد سعی دارند تا این قابلیت ابهامبرانگیز را به مذهب و توجیههای دینی نسبت دهند. آنها معتقدند با تزکیه روح، فرار از اجتماعات انسانی و تغذیه گیاهی میتوان در درازمدت چشم بصیرت خود را فعال کنند. با فرض پذیرش ارتباط حس ششم با خداشناسی، طبیعتا باید این قضیه را نیز قبول کنیم که احتمالا عارفان دینی فارغ از نوع مذهبشان، ممکن است از تواناییهای ماورایی نظیر حس ششم بهره میبرند.
حس ششم حتی در دین اسلام نیز دیده میشود
روایتی از امام باقر (ع) نقل شده که وقتی انسان میخوابد، روحش به آسمان رفته و با ارواح دیگر در ارتباط است (بحار الأنوار، ج۵۸، ص۳۲). با فرضِ قبولِ اعتبار این روایت، امامان معصوم به صورت غیر مستقیم اعتقاد دارند دنیاهای دیگری نیز وجود دارد. کماکان اینکه در حال حاضر پژوهشگران غربی، تئوریهای مختلفی برای اثبات جهانهای چندگانه را بررسی میکنند. به همین خاطر از دید دین اسلام، گویا ما به عنوان اشرف مخلوقات حواس دیگری نیز داریم که به صورت بالقوه در وجودمان نهادینه شده. اینکه انبیا، ائمه و اولیا قادر بودند پیشگوییهای دقیقی نسبت به رویدادهای آینده داشته باشند، به ارتباط آنها با ماورا برمیگردد. احتمالا آنها به واسطه حس ششم قادر بودند ماورای این دنیا را درک کنند؛ ماورا و بُعد دیگری که ارسطو به آن اعتقاد داشته. دنیای ماورا در زبان اسلام، به عوالم تجرد شناخته میشود. دقت کنید که لفظ «عوالم»، جمعِ واژه «عالم» به معنای جهان است. آیا با منطق ارسطویی میتوانیم نتیجه بگیریم اگر «جهانهای» دیگری در کیهان وجود دارد، پس ما هم از «حواس» حسی بیشتری بهره میبریم و خودمان خبر نداریم؟
علم تا به امروز برای اثبات حس ششم به کجا رسیده؟
هنوز دلیل این موضوع مشخص نشده چرا خانمها تجارب بیشتری نسبت به حس ششم گزارش کردهاند. در طول تاریخ، گزارشهای زیادی وجود دارد که افراد مختلف باور داشتند آینده را میبینند یا حتی با فرشتهها، اجنه و شیاطین در ارتباط هستند. معمولا آخر کار این دسته از افراد به تیمارستان ختم میشد. چرا که در بیماری اسکیزوفرنی (چندشخصیتی) به وضوح تغییر رفتار بیمار به گونهای است که فکر میکنیم بیمار با ماورالطبیعه در ارتباط است. بیماران اغلب از قدرتهای ویژه خودشان نظیر حس ششم صحبت میکنند. ولی شاید بپرسید از کجا معلوم در حال حاضر علم پزشکی اشتباه نمیکند و آنها واقعا «بیمار» نباشند؟
طی یک پژوهش مروری، میزان ابتلای افراد مقیم در کشورهای مختلف به اسکیزوفرنی بررسی شد. محققین در نهایت به این نتیجه رسیدند افزایش قابل توجه جمعیت و پیری در جامعه، احتمال ابتلا به اسکیزوفرنی به خصوص در کشورهای نه چندان قدرتمند از لحاظ اقتصادی را افزایش میدهد.
در کتاب طب داخلی هریسون، در فصل مربوط به حافظه اینگونه بیان میشود حس ششم در ارگانی درون مغز باید وجود داشته باشد. در این کتاب معتبر پزشکی، این ارگان حسی تحت عنوان مرکز فرا تطبیقی (SMC) نامیده میشود. این ارگان حسی از نورونها (یا گروهی از نورونها) تشکیل شده که فرآیند پردازش حافظه را در درون مغز انجام میدهد. مرکز فرا تطبیقی به اندامهای دریافتکننده حواس پنحگانه یعنی چشم، گوش، بینی، زبان و پوست وابسته نیست و عملکردی کاملا جدا نسبت به این اندامها باید داشته باشد.
آگاهی و درک ما از دنیای اطرافمان به واسطه اندامهای حسی است که نام بردیم. پیام عصبی از همان مسیرهای عصبی که دادهها وارد مغز شده، معمولا از چند مسیر مشخص نیز خارج میشود. نورونها در این بخش از کتاب هریسون به دو دسته نورونهای آزاد و منجمد تقسیم میشوند. سلولهای عصبی آزاد دخلی به فرآیند درک یا دانش نسبت به یک موجود ندارد. از آن سو، نورونهای منجمد به صورت فعال در پردازش حافظه دخالت دارند. این دسته از یاختههای عصبی ممکن است فعال یا غیرفعال باشند.
مغز تشکیل شده از لوبهای مختلف که پیامهای مشخصی را ارسال یا دریافت میکند. این لوبهای مغزی، به نوعی ایستگاهی برای پردازش پیامهای حواس پنجگانه است. حال تصور کنید نورونهای منجمد دادههایی را دریافت میکنند. سوال بحثبرانگیز اینجاست محرک این دادهها چیست (یا کیست) و چرا این حس در افراد تفاوت دارد. به عنوان مثال شما تصویری از یک موجود یا یک فرد را جلو روی خود میبینید که دوستتان به هیچ عنوان متوجهاش نمیشود. یا شما صدایی را میشنوید که هیچ فرد دیگری توان شنیدنش را ندارد. محرکههای این رویدادها چه چیزهایی هستند؟
پروفسور کینگ وای یائو در طی پژوهشی، سلولهای گانگلیونی شبکیه موشها را بررسی کرد. او یک درصد از سلولها را حاوی ملانوپسین گزارش میکند. رنگدانهای که به سلولها اجازه میدهد نور را همانند سلولهای استوانهای یا مخروطیِ موجود در بافت چشم جذب کنند. ماجرا اینجاست این سلولهای گانگلیونی حساس به نور، وظیفه درک بینایی را بر عهده ندارند. یعنی برای درک آنچه در دنیای واقعی میبینیم تاثیرگذار نیستند. با این حال پیامهای به دست آمده از این سلولهای گانگلیونی باید به نقاطی از مغز فرستاده شود. یائو اعتقاد دارد سیگنال حاصل از سلولهای گانگلیونی باید روی ساعت بیولوژیکی بدن تاثیرگذار باشد.
ولی علم مدرن، تعریف دیگری برای حس ششم در نظر گرفته
دکتر هِیسِلتاین، نویسنده وبسایت معتبر «روانشناسی امروز»، برای حس ششم تعریف دیگری در نظر گرفت. او اعتقاد داشت پدیده آموزش ضمنی (Implicit Learning) همان حس ششم است که از آن حرف میزنیم. برای درک آموزش ضمنی فرض کنید در اتاق خواب خودتان، پشت سیستم کامپیوترتان مشغول به کار هستید. پدرتان راس ساعت ۳ بعد از ظهر از سر کار به خانه میرسد و در را باز میکند. سپس به سمت اتاق شما روانه میشود تا حالتان را بپرسد. ناخودآگاهتان سعی میکند این الگوی رفتاری را با تمام محرکههایش حفظ کند. در دفعات بعد، همزمان با شنیدن صدای باز شدن درِ خانه قادر خواهید بود موقعیت لحظه به لحظه پدرتان را در بیرون از اتاقتان «درک» کنید و همزمان با ورودش به اتاق، شما از جایتان بلند میشوید تا سلام کنید. این پدیده، آموزش ضمنی است که هِیسِلتاین از آن صحبت میکند. وی همچنین توضیح میدهد ما قادر هستیم بین حالات واقعی و تصنعی چهره افراد مختلف نیز تفاوت قائل شویم. چرا که برای هر رفتار واقعی، یک الگوی استاندارد در گوشه ذهنمان حک شده است.
و اما آخرین درک از حس ششم برمیگردد به یک ماجرای قدیمی که همه با آن آشنا هستیم. درک مغناطیسی (Magnetoreception) قابلیتی است که حیوانات مختلف نظیر سگ و سایر پرندگان برای بقای خود به راحتی از آن استفاده میکنند. محققین اعتقاد دارند انسان هم میتواند مثل حیوانات از این قدرت استفاده کند ولی چگونه؟ به چه طریقی؟ جو کِرشِوینک، ژئوفیزیست مطرح امریکایی روی نمونههای انسانی به تحقیق پرداخته و اعتقاد دارد این توانایی در انسانها نیز وجود دارد.
این دانشمند برای جلوگیری از تاثیر متغیرهای مداخلهگر، یک قفس فارادی طراحی کرد و سوژههای خود را درون این قفس قرار داد. سپس یک میدان مغناطیسی راه انداخت تا به عنوان محرکه، مغزِ سوژهها را نسبت به میدان مغناطیسی تحریک کند. این میدان متحرک بر اساس میدان مغناطیسی زمین طراحی شد. بنا بر ادعای محقق، دستگاه ثبت کننده امواج مغزی یا همان انسفالوگراف (EEG) به یکباره کاهش امواج آلفا را به ثبت رساند. کاهش این نوع موج در مغز این مفهوم را میرساند که فرد در حال خوابیدن است. این سرنخ فعلا دلیلی برای اثبات حس ششم نیست. کِرشِوینک صرفا توانسته ثابت کند میدان مغناطیسی زمین روی مغز ما اثراتی دارد که از آن بیاطلاعیم.
در هر صورت حس ششم از گذشته تا به امروز جزو اسرارهای آفرینش بشر محسوب میشود. از دانشمندان حوزه علوم پزشکی گرفته تا فیلسوفهای مختلف، همگی در تلاش هستند تا به نوعی حواس پنجگانه را در انسان به تعداد بیشتری ارتقا دهند. فارغ از دیدگاههای مذهبی آیا فکر میکنید علوم مدرن در دنیای حال حاضر قادر است حس ششم را به جهان ثابت کند؟
حس ششم چیست و چگونه کاربرد دارد ؟ راههای تقویت حس ششم را می شناسید؟ زنان حس ششم قوی تری دارند یا مردان؟ با این نیروی ماورا طبیعی و راه تقویت ان بیشتر بدانید.
حس
ششم یا درک ماواری طبیع حسی است که فرد به کمک حسی که وابسته به هیچ یک
از حواس پنجگانه فیزیکی نیست و از طریق ذهن دریافت اطلاعات داشته باشد.
تحقیقات نشان می دهد، غریزه ما گاهی زودتر از عقل و منطق شرایط را درک و به زبان بدن ترجمه می کند. درواقع گاهی غریزه چیزهایی را که باید بدانیم قبل از آنکه هشیارانه و از طریق مغز آنها را دریابیم به ما انتقال می دهد. این روندی است که غریزه ما حالت فیزیکی پیدا می کند
برای تقویت حس ششم راه و روش های بسیاری به توصیه متخصصان این زمینه وجود دارد که به صورت مفید در ادامه برایتان خواهیم گفت.
اول از همه از خودتان سؤال کنید:
سؤال از حس و ذهن خودآگاه یکی از بهترین راه های گشودن کانال قدرت ماورایی و علم غیب است. فقط در مورد چیزی که واقعاً می خواهید بدانید لحظه ای تفکر کنید. به طور مثال «آیا باید شغلم را عوض کنم؟» وقتی شب می خواهید به رختخواب بروید با صدای بلند از خود این سؤال را بپرسید. مشاهده می کنید که رؤیاهای شما در شب پاسخ سؤال شما را می دهند.
به خودتان عشق بورزید
عشق بزرگترین و مهم ترین عنصر در قلمروی معنویات است. عشق از خود شما آغاز می شود. وقتی بتوانید انرژی خود را سالم و دست نخورده نگه دارید، حواستان دقیق تر و قدرتمندتر خواهد شد. همه حواس از جمله حس ششمتان تبدیل به کانالی بسیار شفاف و دقیق خواهد شد و بدن، ذهن، روح و احساساتتان از تاثیرات منفی رها خواهد شد.
نوشتن افکار تان روی کاغذ راهی موثر:
بهتر است قبل از اینکه شب به خواب بروید و وقتیکه صبح از خواب بیدار شدید، در مورد موقعیت خود فکر کنید و در مورد مواردی که برایتان حائز اهمیت است بادقت فکر کنید، سپس شروع به نوشتن کنید. به افکارتان اجازه دهید که ارادی عمل کند و هر آنچه که به فکرتانمی رسد روی کاغذ بیاورید، سپس کاغذ رانگاه کنید، متوجه می شوید چه اتفاقی رخ داده:" افکارتان شما را هدایت و نصیحت کرده است " .
اعتماد به خودتان رمز تقویت حسس ششم:
مثلاً وقتی در حال قدم زدن هستید، اماناگهان دلت می خواد که به سمت چپ بپیچید، این کار را انجام دهید، حتی اگر بعداً متوجه شدید که از مسیر واقعی دور شده اید، اما باز هم به حس خود پاسخ مثبت دهید و مشاهده می کنید که درست شما را هدایت کرده است.
به خواب های خود اهمیت بدهید
گفتنی است زمانی را که می خوابیم ضمیر خودآگاهمان به خواب می رود و قدرت های شهودی که در هنگام بیداری فعال نیستند فعال می شوند. قدرت شهود اکثر افراد یا سرکوب می شود، یا انکار می شود یا نادیده گرفته می شود، ولی هنگام خواب این قدرت فرصتی برای فعالیت پیدا می کند. برا ی اینکه به قدر کافی از خواب هایتان استفاده کنید، آنها را در دفترچه ای ثبت کنید. همانطور که آنها را یادداشت می کنید، به احساسات و همه حواسی که در صحنه های خوابتان وجود داشتند توجه کنید. اینها همه سرنخ هایی هستند که می توانند به تقویت قوای شهودی شما کمک کنند.
از طبیعت غافل نشوید:
در طبیعت و در معرض هوای آزاد بودن و کنار درخت بودن، بصیرت و بینش انسان را بالا می برد. 5) از روش «گل درمانی» استفاده کنید :گل های تازه باعث افزایش انرژی در فضای خانه شما می شود. حتی اجازه می دهد تا مقداری هوای تازه و آزاد وارد فضای خانه شما شود. گل های تازه، روحی ه شما را تقویت می کند.
حس ششم خانم ها قوی تر است یا مردان؟
.خانم ها پیام های نامحسوس را قوی تر از آقایان دریافت می کنند و به نکات ناگفته بهتر پی می برند در هر سنی که باشیم ، برای این که زندگی شاد و موفقی داشته باشیم ، نیاز داریم دانش و مهارت های زندگی خود را افزایش دهیم. به عبارت دیگر، هر زن و مردی ، وقتی آگاهی های خود را بالا برند ، می توانند بر ذهن خود مدیریت کنند ، خود را تغییر داده و انرژی ، احساس ها و عواطف خود را در جهت مثبت به کار گیرند و زندگی خود و زندگی مشترک را درهر سنی که باشند، بهبود بخشند و حتی آن را به بهشت تبدیل نمایند
برنامه بازاریابی فوق العاده ای طراحی کنید.
جمله معروف پیتر دراکر چنین است: «هدف کسب و کار، ایجاد و حفظ مشتریان است. بنابراین، نوآوری و بازاریابی اصلی ترین عملکردهای مدیریت هستند، زیرا تنها به کمک آنها می توانیم فروش، درآمد و جریان پول نقد ایجاد کنیم.»
بازاریابی علم و هنر مشارکت با مشتری است و نیازها، خواسته ها، موارد قابل استفاده و قدرت خرید مشتریان کنونی و آینده شما را مشخص می کند. سپس با ایجاد و ساختاربندی محصولات و خدماتی که مشتریان را مشعوف سازد و آنها را ترغیب کند که ماموریت شما را ماموریت خودشان بدانند، در دستیابی به این موارد به آنها کمک می کنید.
اگر زمانی را به پاسخ گویی سوالات مطرح شده در اینجا اختصاص دهید، مهارتهای بازاریابی خود را تقویت می کنید، مشتریان بیشتری جذب می کنید و فروش بیشتری خواهید داشت.
سوالات مهم
پاراگراف پرسشی زیر در برگیرنده سوالاتی کلیدی است که باید بادقت به آنها بپردازید و پاسخهایی مناسب برایشان بیابید و با تغییر شرایط بازار، این پاسخ ها را بارها و بارها بازبینی کنید:
دقیقا قرار است چه چیزی بفروشید؟ به چه کسی بفروشید؟ چه کسی قرار است آن را بفروشد؟ قصد دارید آن را چگونه بفروشید؟ چه قیمتی برای آن در نظر می گیرید؟ قصد دارید چه محصولات و خدماتی تولید کنید و به دست مشتریان برسانید یا به آنها ارائه دهید؟ چه خدمات پس از فروشی به آنها ارائه میدهید تا مطمئن شوید مجددا از شما خرید می کنند؟
بسیاری از ایده های بازاریابی محصولات جدید با شکست مواجه می شوند، زیرا یکی از سوالات بالا با دقت و کفایت لازم جواب داده نشده است.
چهار مطلب استراتژیک کلیدی درباره برنامه بازاریابی فوق العاده شما
چهار سوال استراتژیک کلیدی وجود دارند که برای آزمایش ایده های محصولات و خدمات جدید، باید مرتبا از خود بپرسید:
۱. آیا واقعا بازاری وجود دارد؟
آیا واقعا افرادی وجود دارند که خریدار محصولات و خدمات شما باشند؟ شاید دلیل موجهی برای عدم تولید این محصول توسط شرکتهای دیگر وجود داشته باشد. شرکت های فوق العاده برای یافتن این پاسخ، ترکیب های مختلفی از محصول را همزمان آزمایش می کنند تا ببینند کدام یک برای مشتریان مناسب تر است. آنها قیمت بسته بندی و اسامی مختلفی را برای محصول جدید آزمایش می کنند.
تنها آزمایش واقعی، آزمایش بازار است. تنها مشتریان واقعی می توانند مشخص کنند که محصول شما پیروز خواهد شد یا خیر. نمونه اولیه، مدل، توصیفی مکتوب یا عکسی از محصول یا خدمت جدید به بازار ارائه دهید وآن را آزمایش کنید. آن را ارائه دهید، بفروشید و به طور رایگان به مشتریان بدهید تا عکس العمل آنها را ببینید.
هر کاری که انجام می دهید، به دنبال دریافت سریع بازخوردها باشید. خجالت نکشید. واکنش افرادی که انتظار دارید به محض ارائه محصول یا خدمت، خرید کنند را بررسی کنید. اغلب، ایده اولیه محصول یا خدمت، از جهانی کم و کاست دارد، اما با تغییر آن براساس نظرات و شکایات مشتریان، می توان محصول یا خدمتی خلق کرد که به رهبر بازار تبدیل شود.
همچنین، همیشه تصور کنید رقیبی به سرعت تلاش می کند تا محصولات و خدمات مشابهی به بازار عرضه کند. در خود تمایل به اقدام ایجاد کنید. در تله تحلیل بیش از حد نیافتید. در همه حال، حس فوریت داشته باشید.
۲. آیا بازار آنقدر بزرگ هست که ارزش پیگیری داشته باشد؟
شاید بازاری وجود داشته باشد، اما آیا آنقدر بزرگ هست که تمام زمان، دردسر، تلاش و هزینه های لازم برای تولید محصول و خدمت و ارائه آن به بازار را توجیه کند؟ آیا می توانید محصولات و خدمات خود را به میزان کافی بفروشید تا از نظر اقتصادی مقرون به صرفه باشد؟ محصولات و خدمات بسیاری هستند که بازار مشخصی برای خود دارند، اما این بازار آنقدر کوچک است که ارزش پیگیری ندارد. تحقیقات بازار پیرامون این موضوع می تواند به تصمیم گیری درست کمک شایانی بکند.
٣. آیا بازار تان به اندازه کافی متمرکز است؟
فرض کنیم تقاضایی برای محصول شما وجود داشته باشد و میزان این تقاضا به اندازه کافی بزرگ باشد، آیا روشی برای تبلیغ این محصول در اختیار دارید که شما را قادر سازد محصولات خود را به روشی مقرون به صرفه به آن بازار بفروشید؟
کریس اندرسون در کتاب خود با عنوان «دنباله طولانی: چرا آینده کسب و کار، فروش کمتر پرفروشها است؟» اشاره می کند که وقتی رقبای اصلی سر فروش محبوب ترین کتابها و فیلم ها مبارزه می کنند، حاشیه سود محصولات پرتقاضا به شدت در معرض خطر قرار می گیرد.
خرده فروشان باعث کاهش قیمت کتاب ها و فیلم های پرسروصدا می شوند و محبوبیت آنها به سرعت رو به زوال می رود. برخلاف آنها، محصولات تخصصی دارای «دنباله طولانی» هستند. آنها در حجم کمتری تولید می شوند، محبوب تر هستند و با حاشیه های سود بالاتر توسط خرده فروشان متخصص فروخته می شوند. اندرسون به بازاریابان باهوش پیشنهاد می کند به جای پرداختن به محصولات عمومی پرسروصدا، به دنبال بخش های تخصصی تر و کوچک تر گروههای مشتریان در سرتاسر دنیا بروند.
خدمات آنلاین باعث دسترسی آسان تر و ارزان تر به این مشتریان خاص شده است. البته کاهش هزینه های ورود به بازار، باعث افزایش خرده فروشان رقیب برای جلب توجه مصرف کنندگان در هر حوزه ای از تجارت الکترونیک شده و کسب درآمد از دنباله طولانی سخت تر شده است.
۴. چه کسی برای جذب پول مشتری با شما رقابت می کند؟
وقتی کارآفرینان می گویند رقیبی ندارند، با شک و تردید به آنها نگاه می کنیم. کار آفرینان در جلسات خود با سرمایه گذاران، بارها اشاره می کنند که ایده های محصولات و خدمات شان آن قدر منحصر به فرد و یگانه است که بازار نامحدودی دارند. شاید هیچ رقیبی برای محصولات شما وجود نداشته باشد، زیرا اصلا بازاری برای این محصولات وجود ندارد؛ می توانید این طور به موضوع نگاه کنید که حتی اگر محصول شما هنوز به بازار نیامده باشد، همیشه برای جذب پول مشتریان رقابت وجود دارد.
به یاد داشته باشید که اکثریت قریب به اتفاق محصولات و خدمات ارائه شده با شکست روبه رو می شوند، زیرا اصلا بازاری برای آنها وجود ندارد، یا بازار به اندازه کافی بزرگ نیست، یا بازار به اندازه کافی متمرکز نیست که بتوان به روشی مقرون به صرفه به آن وارد شد، و یا محصولات رقبا از جهاتی نسبت به محصولات شما برتری دارند.
البته منظور ما این نیست که از سرمایه گذاری در محصولات کاملا جدید بپرهیزید. فقط مطمئن شوید مشتریان فکر می کنند محصولات شما بهتر هستند، در این صورت بازارهای جدید ایجاد می شوند و بازارهای موجود در معرض خطر قرار می گیرند.
اگربه این مطلب علاقه دارید و یا در این زمینه فعالیت میکنید محصول زیر برای شما بسیار مفید خواهد بود .
درحالیکه اکثر بازاریابان درمورد بازاریابی عصبی چیزهایی شنیده اند، اما از استفاده از تکنیک های بازاریابی عصبی دوری می کنند، شاید به این خاطر که آنها را نمی فهمند، به آنها اعتماد ندارند یا فقط برای یادگیری آنها وقت ندارند. در صورتیکه اصول بازاریابی عصبی در واقع جنبه کاربردی روانشناسی رفتاری است که به شما امکان می دهد وبسایتهای جذاب و گیرا بسازید که باعث می شود بازدید کننده تجربه خوش آیندی از بازدید سایت شما داشته باشد و در نتیجه تمایل بیشتری به بازدید مجدد یا خرید از سایت شما پیدا کنند.
بازاریابی عصبی به این علت مفید است که مغز انسان برای پردازش موثر تصمیماتی که باید در طول روز بگیرد به یکسری میانبرها تکیه می کند. دانشمندان توانسته اند تعداد زیادی از این میانبرها را کشف کنند که کمک بزرگی به بازاریابانی است که به دنبال ترغیب مصرف کننده برای تصمیم به خرید هستند. در ادامه با مدیران ایران همراه شوید تا با ۶ تکنیک اثبات شده بازاریابی عصبی آشنا شوید و با به کارگیری آنها در وب سایت خود آنرا جذاب تر و گیراتر کنید.
مردم چیزهایی را می خواهند که نمی توانند داشته باشند. همچنین وقتی از یک چیزی به تعداد کم موجود باشد مشتریان به قوه به طور ناخودآگاه احساس ضرورت خرید می کنند قبل از اینکه این محصول تمام شود. این نکته هم برای وقتی که تعداد محدودی از یک محصول وجود دارد درست است هم برای وقتی که یک چند محصول برای مدت زمان محدودی وجود دارند.
اگر خریدار بدانند یا احساس کنند می توانند هر وقت که به سایت شما سر بزند خرید کنند هیچ ضرورتی برای تصمیم گیری سریع برای خرید نمی بیند.
اما اگر به او هشدار دهید که تعداد محدودی از یک محصول وجود دارد یا تخفیفی برای یک زمان محدود وجود دارد، شما فورا احساسی در مشتری بالقوه ایجاد می کنید که قبلا وجود نداشت، احساس ضرورت خرید.
چرا؟ چون مردم ذاتا از “از دست دادن” متنفرند و وقتی احساس کنند در حال از دست دادن چیزی هستند سریع اقدام می کنند.
می توانید در سایت ها ایرانی فروش اینترنتی استفاده از این تکنیک را مشاهده کنید. کالایی را با زمان محدود با تخفیفی ویژه برای فروش قرار می دهند و مخاطب حتی اگر نیازی به آن نداشته باشد، آن را می خرد.
مردم دوست دارند که گزینه هایی برای انتخاب داشته باشند. در حقیقت مغز انسان طوری ساخته شده است که چیزها را با هم مقایسه کند. وقتی یک گزینه پیش رو داشته باشیم، تصمیم گیری بسیار سخت خواهد شد. خیلی از مردم تا زمانی که تحت شرایطی قرار نگیرند، نمی دانند چه می خواند.
گزینه یا گزینه های دیگری که در کنار محصول اصلی برای خرید پیشنهاد می دهید، به عنوان معیار مقایسه دیده می شوند. برای مثال شما دو نوع تردمیل برای فروش دارید. یکی از آنها دستگاهی معمولی است و قیمتش ۵۹۹ دلار است که قیمت معقولی است. دیگری ویژگی های خاصی دارد (مثلا حسگر ضربان قلب) و قیمتش ۱۱۰۰ دلار است که برای اکثر خریداران قیمت بالایی است.
برای اینکه این تفاوت قیمت کمتر به چشم بیاید، می توانید یک گزینه ی دیگر نیز اضافه کنید. در این مثال می توانید یک مدل سوم نیز اضافهکنید که خیلی شبیه به مدل ۱۱۰۰ دلاری است اما قیمتش ۱۴۰۰ دلار است.
با ورود گزینه سوم، مشتری تفاوت قیمت را کمتر متوجه می شود و با دقت بیشتری مزایی مدل ۱۱۰۰ دلاری را بررسی می کند. او مدل ۱۱۰۰ دلاری را با دستگاه ۱۴۰۰ دلاریکه گرانتر است مقایسه می کند و دستگاه قیمت پایین را به عنوان گزینه ی خرید نادیده می گیرد.
مردم در تصمیم گیری معمولا تمایل دارند به اطلاعات اولیه تکیه کنند. آن اطلاعات اولیه مرجع مقایسه خواهند شد. برای مثال قیمت اولیه ای که برای یک ماشین پیشنهاد داده می شود به عنوان مرجع دیده می شود. در ادامه مذاکره برای خرید اگر قیمت از قیمت پیشنهادی اولیه کمتر شود، خرید از نظر خریدار منطقی و توجیه پذیر خواهد شد، حتی اگر قیمت کاهش یافته هم از ارزش واقعی آن ماشین بیشتر باشد.
در عکس بالا مشاهده می کنید که موسسه خیریه Cordaid اشیاه لوکسی که مردم می خرند را به عنوان یک مرجع استفاده کرده است تا میزان پرداخت اعانه را بیان کند. دا داخل عکس نوشته شده است: ” کیف دستی: ۳۲ یورو، غذای یک هفته: ۴ یورو” و زیر عکس نوشته شده است، برای پرداخت اعانه به میزان ۱.۵ یورو، کلمه ی aid را به ۲۲۵۵ ارسال کنید. افراد ۱.۵ یورو را در مقابل ۳۲ یورو عددی توجیه پذیر می بینند.
در یک تحقیق در سال ۲۰۰۲ مشاهده شد، پیشخدمت هایی که همراه با صورتحساب یک شکلات به مشتری می دهند، دستمزد بیشتری دریافت می کنند.
این ترفند، ترفند عمل متقابل است. مردم مشتاق هستند هر نوع دین که به دیگران دارند را جبران کنند (البته استثناء هم وجود دارد!) هر چقدر کوچک باشد. وقتی در حقی کسی لطف می کنید، در فرد مقابل تمایل به جبران این لطف بوجود می آید.
با دادن یک محصول باارزش به بازدید کننده بدون هیچ انتظاری از او، می توانید از قدرت عمل متقابل استفاده کنید. البته باید این نکته مهم را بیاد داشته باشید که فرد نباید احساس کند قصد فریب یا به بازی گرفتن او را دارید. نباید اینکار را به قصد فریب بازدید کننده انجام دهید.
در عمل به فروش گذاشتن محصولی که می دانید فروش نمی رود، غیر معقول بنظر می رسد. با این وجود با توجه به یک تکنیک تسلیم شدن به نام “صورت توی در!” (door-in-the face) این استراتژی مفید واقع خواهد شد.
این تکنیک این گونه کار می کند که شما ابتدا یک درخواست یا گزینه ای پیشنهاد می کنید که می دانید رد خواهد شد و بعد از اینکه طرف مقابل آن را رد کرد، گزینه ی معقول را پیشنهاد می دهید.
در این روش، به مشتری بالقوه نشان می دهیم که مشکلی دارد و به او راه حلی پیشنهاد می دهیم.
برای مثال، یک سایت آموزشی ابتدا با یک تست شخصیتی میزان هوش هیجانی فرد را به او نشان می دهد و اگر با انجام تست مشخص شد که فرد هوش هیجانی (EQ) پایینی دارد، به او محصولی پیشنهاد می دهد که به کمک آن می تواند هوش هیجانی خود را افزایش دهد.
این ترفند آسیب و نجات ممکن است منفی بنظر برسد، اما چیزی نیست بجز فروش احساس محور. شما نشان می دهید که مشکلات مشتری را می شناسید و بعد می توانید بهتر آنها را ترغیب کنید تا راه حل شما را در نظر بگیرند.
با طراحی سایتتان با توجه به امیال و رفتارهای ناخودآگاه می توانید در تصمیمات خریداران تاثیر بگذارید. از این تکنیک ها استفاده کنید تا بتوانید وفاداری مشتری را بدست آورید.